{♡پارت ۳ آسمان من و تو♡}
ی دی نیم: هیچی فقط باید تهیونگ بره روی سن و وقتی که کنسرت تموم شد از ات خواستگاری کنه و بعد حدود سه ماه یک مرگ الکی واسه ی ات می سازیم و با خانوادش هماهنگ میکنیم
ات : اما اما من
پی دی نیم: ات تو یک ارمی هستی ازت خواهش میکنم باشه؟!
ات : آخه نمیدونم خانوادم قراره چه واکنشی داشته باشن:(
تهیونگ: من باهاشون حرف میزنم
ات: فقط تماس فیزیکی نداشته باشیم
تهیونگ : باشه نترس ((خنده))
ات: خب من الان برم سر جام؟
پی دی نیم: آره و اینکه به دوستت اصلا نزدیک نشو
ات : چراااا؟!
تهیونگ : چون اگه هیت بخوری اونم هیت میخوره و زندگیش خراب میشه
ات : آهان
پی دی نیم : خب برو
ات : اوکی فقط من ام
تهیونگ : چی؟!
ات : ام خب نمیتونم درست راه برم
پی دی نیم: صبر کن
که یهو اومد پام و گرفت
ات: اییییییی( جیغ))
تهیونگ : نترس به من نگاه کن
که تهیونگ اومد تو تخم چشمام نگاه کرد و یک بوسه رو لپم گزاشت و ازم خیلی کم فاصله گرفت تو چهار سانتی صورتم نگاهم میکرد داشت نزدیکم میشد لبامون رو هم بود تهیونگ میخواست اولین مک و بزنه که
پی دی نیم: تموم شد
که از تهیونگ فاصله گرفتم
ات : چی تموم شد؟!
پی دی نیم: پاتو جا انداختم
ات : واو
پی دی نیم : خب ات برو که داره دیر میشه
نیم ساعت بعد.......
ات ویو:
کنسرت داشت تموم می شد که تهیونگ شروع کرد نمیدونم چرا استرس گرفتم
تهیونگ: خب اول از همه آرمی من امروز میخوام یک چیز شخصی رو به شما بگم چون دوست دارم اول از همه خودم بهتون بگم من از یک دختر که بین جمع شماست خوشم میاد و اون الان دوماه هست که دوست دختر منه
((آرمی ها اینجا قیافه ی ناراحت گرفتن))
تهیونگ اومد سمت من و دست شو واسم دراز کرد
تهیونگ : ات عزیزم
دست تهیونگ و گرفتم و من و کشوند روی سن و جلوم زانو زد
تهیونگ: ات عشقم میدونم هنوز یکم زوده ولی من میخوام تو مال من باشی پس میخوام ازت خواهش کنم تا آخر عمر کنارم باشی آیا با من ازدواج میکنی؟
ات : ام من
آرمی۱: بگو بلهههه
آدمی ۲: نهههههه من طاقت ندارم بگو بلهههه دیگه
ات : تهیونگ دوست دارم و میخوام تا آخر عمرم کنارت باشه
و پاشد بغلم کرد و همه دست زدن
و یک بوسه ی کوتاه رو لبم گزاشت
که یهو سن رفت پایین ((همون جایی که بی تی سا میاد بالا باهاش رو سن الان اومدن پایین))
ات : واییییی الان مامانم میبینهههههه
بابام کلموو میکنهههه
پی دی نیم: با پدر مادرت صحبت کردم نترس
ات : اوف خب الان تکلیف چیه؟!
تهیونگ: باید بیای خونه من چون اینجوری آرمی ها شک میکنن
ات : آهان باشه
پی دی نیم: فردا یک سریع خبر نگار میان پیشتون باید مصاحبه کنین
شما دوتا باهم سه تا رکورد زدین همین الان
تهیونگ و ات : چییی؟!
پی دی نیم: ۱- زیبا ترین زوج ۲- تنها خبری ازدواج که انقدر زود پخش شد۳- تنها زوج هایی که انقدر سریع طرفدار پیدا کردن فقط اینکه
خماری:)
ات : اما اما من
پی دی نیم: ات تو یک ارمی هستی ازت خواهش میکنم باشه؟!
ات : آخه نمیدونم خانوادم قراره چه واکنشی داشته باشن:(
تهیونگ: من باهاشون حرف میزنم
ات: فقط تماس فیزیکی نداشته باشیم
تهیونگ : باشه نترس ((خنده))
ات: خب من الان برم سر جام؟
پی دی نیم: آره و اینکه به دوستت اصلا نزدیک نشو
ات : چراااا؟!
تهیونگ : چون اگه هیت بخوری اونم هیت میخوره و زندگیش خراب میشه
ات : آهان
پی دی نیم : خب برو
ات : اوکی فقط من ام
تهیونگ : چی؟!
ات : ام خب نمیتونم درست راه برم
پی دی نیم: صبر کن
که یهو اومد پام و گرفت
ات: اییییییی( جیغ))
تهیونگ : نترس به من نگاه کن
که تهیونگ اومد تو تخم چشمام نگاه کرد و یک بوسه رو لپم گزاشت و ازم خیلی کم فاصله گرفت تو چهار سانتی صورتم نگاهم میکرد داشت نزدیکم میشد لبامون رو هم بود تهیونگ میخواست اولین مک و بزنه که
پی دی نیم: تموم شد
که از تهیونگ فاصله گرفتم
ات : چی تموم شد؟!
پی دی نیم: پاتو جا انداختم
ات : واو
پی دی نیم : خب ات برو که داره دیر میشه
نیم ساعت بعد.......
ات ویو:
کنسرت داشت تموم می شد که تهیونگ شروع کرد نمیدونم چرا استرس گرفتم
تهیونگ: خب اول از همه آرمی من امروز میخوام یک چیز شخصی رو به شما بگم چون دوست دارم اول از همه خودم بهتون بگم من از یک دختر که بین جمع شماست خوشم میاد و اون الان دوماه هست که دوست دختر منه
((آرمی ها اینجا قیافه ی ناراحت گرفتن))
تهیونگ اومد سمت من و دست شو واسم دراز کرد
تهیونگ : ات عزیزم
دست تهیونگ و گرفتم و من و کشوند روی سن و جلوم زانو زد
تهیونگ: ات عشقم میدونم هنوز یکم زوده ولی من میخوام تو مال من باشی پس میخوام ازت خواهش کنم تا آخر عمر کنارم باشی آیا با من ازدواج میکنی؟
ات : ام من
آرمی۱: بگو بلهههه
آدمی ۲: نهههههه من طاقت ندارم بگو بلهههه دیگه
ات : تهیونگ دوست دارم و میخوام تا آخر عمرم کنارت باشه
و پاشد بغلم کرد و همه دست زدن
و یک بوسه ی کوتاه رو لبم گزاشت
که یهو سن رفت پایین ((همون جایی که بی تی سا میاد بالا باهاش رو سن الان اومدن پایین))
ات : واییییی الان مامانم میبینهههههه
بابام کلموو میکنهههه
پی دی نیم: با پدر مادرت صحبت کردم نترس
ات : اوف خب الان تکلیف چیه؟!
تهیونگ: باید بیای خونه من چون اینجوری آرمی ها شک میکنن
ات : آهان باشه
پی دی نیم: فردا یک سریع خبر نگار میان پیشتون باید مصاحبه کنین
شما دوتا باهم سه تا رکورد زدین همین الان
تهیونگ و ات : چییی؟!
پی دی نیم: ۱- زیبا ترین زوج ۲- تنها خبری ازدواج که انقدر زود پخش شد۳- تنها زوج هایی که انقدر سریع طرفدار پیدا کردن فقط اینکه
خماری:)
۴۷.۰k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.